-
ماجرای عشق ایرانی . . . (داداشی)
سهشنبه 7 تیر 1390 01:48
اگر میتوانستم مجازاتت کنم.. از تو میخواستم .... به اندازه ای که تو را دوست دارم .. مرا دوست داشته باشی. یه داستان عشقی و رمانتیک برای دختر و پسرای شیطون !!!البته به یقین این اتفاق در کشور ما اتفاق نیفتاده. وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کناردستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد . به...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفند 1388 14:47
سلام به همه ی دوستان خودم این روزا خیلی مشغولم بابت دانشگاه و درس و کار و زندگی ... . امدم عید را به همه دوستان عزیزم به خصوص خواهر گلم که دیگه باهاش در ارتباط نیستم تبریک بگم . عید تون مبارک دوستان برایتان بهترین ارزوها را ارزو میکنم. امیدورام در این سال جدید به ارزوهاتون برسید و با موفقیت در این سال پیش بروید.
-
گفتم خسته ام
پنجشنبه 17 دی 1388 01:58
گفتم: خستهام گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله .:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::. گفتم: هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه .:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::. گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید .:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) ::....
-
عـــــــــــــــــــشــــــــــــــــــــق ... .
یکشنبه 21 تیر 1388 22:32
این داستانی که در زیر نقل می شود یک داستان کاملا واقعیست که در ژاپن اتفاق افتاده است شخصی مشغول تخریب دیوار قدیمی خانه اش بود تا آنرا نوسازی کند. توضیح اینکه منازل ژاپنی بنابر شرایط محیطی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش فرو...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 دی 1387 19:41
-
رضایت 0000
چهارشنبه 8 آبان 1387 15:37
سلام دوستان گلم امیدوارم هر کجا که باشید حالتون خوب باشه من مدتی هست که مشغول درسام هستم و وقت برای اپ کردن این وبلاگ ندارم. و الان این پست رو که میبیندی فقط به خاطر دوست عزیزم (دیونه) که هنوز نمیشناسمش(من چقدر دیونه هستم) اپ کردم این هم ادرس وبلاگ دیونه جون: یه سری بزنید. www.divonevsia.blogfa.com رضایت پسر کوچکی...
-
راهب یا ... تا اخرش بخون....
چهارشنبه 13 شهریور 1387 01:58
لطفا آن را تا انتها بخوانید: اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ » رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست...
-
زندگــــــــــــــــی ... .
یکشنبه 30 تیر 1387 02:26
خدا خر را آفرید.................................................................... . و خدا خر را آفرید.... و به او گفت: و تو یک خر خواهی بود. و مثل یک خر کار خواهی کرد و بار خواهی برد، از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سرمی رسد. و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود. و تو علف خواهی خورد و از...
-
نزار قبانی ... و عاشقانه های دیگر
شنبه 25 خرداد 1387 23:07
به بهانه دهمین سالگرد ارتحال شاعر بزرگ عرب نزار قبانی شاعر حماسه و عشق Poet epopee and love Playing in scene بازی در صحنه لعب فی المشهدِ در حضور دیگران می گویم تو محبوب من نیستی و در ژرفای وجودم میدانم چه دروغی گفته ام می گویم میان ما چیزی نبوده است تنها برای اینکه از درد سر به دور باشم شایعات عشق را با آن شیرینی ،...
-
رفاقت خوب
چهارشنبه 14 فروردین 1387 15:54
سلام یه داستان جالب از دو رفیق که یکی آبادانی و یکی تهرانی هست براتون گذاشتم شاید قدیمی باشه ولی جالبه اگه غلط املایی داشت ببخشید اینو از یه قطعه صوتی ضبط شده نوشتم (ویرایش شد) میگه دوتا رفیق بودن یکی آبادانی یکی تهرانی آبادانیه اسمش محمد بود . تهرانیه اسمش علی اینا تو خدمت با همدیگه خیلی جورا طوری که اگه دو ساعت...
-
عکس ...
پنجشنبه 23 اسفند 1386 00:55
سلام دوستان گلم خسته شدم از متن گذاشتن و مطلب البته مطلب خوب هم واسه پست گذاشتن نبود گفتم گفتم چندتا عکس خوب بزارم چطور بودن عکسا؟!!!!!!؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 اسفند 1386 01:02
موسی مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی، انسانی زشت و عجیب الخلقه بود. قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت . موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار دوست داشتنی به نام فرومتژه داشت. موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود . زمانی که قرار شد...
-
عشق حقیقی
جمعه 17 اسفند 1386 00:18
عشق چیست؟؟؟؟ لطفا بیان خود را بگوید و نظر بدهید دیوانه پرسید : عشق چیست ؟! عاقل جواب داد : دیوانگی ... و دیوانه بی تفاوت به راه خود ادامه داد .... مهم نیست که پیشم نبا شی مهم نیست که ازم جدا باشی مهم نیست که به یادم نباشی مهم نیست که دوستم نداشته با شی مهم نیست که مرا در یاد نداشته باشی مهم اینست که در قلب من جای داری...
-
راز زندگی
جمعه 3 اسفند 1386 00:52
راز زندگی در افسانهها آمده، روزی که خداوند جهان را آفرید، فرشتگان مقرب را به بارگاه خود فراخواند و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند. یکی از فرشتگان به پروردگار گفت: خداوندا، آنرا در زیر زمین مدفون کن. فرشته دیگری گفت: آنرا در زیر دریاها قرار بده. و سومی گفت: راز زندگی را در کوهها قرار بده....
-
امتحان پایان ترم
جمعه 3 اسفند 1386 00:46
امتحان پایان ترم چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد...
-
قبر ۰۰۰
شنبه 29 دی 1386 00:32
بر قبر شخصی نوشته شده بود : کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم که دنیا خیلی بزرگ است من باید کشورم را تغییر بدم بعد ها کشورم را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم . در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . اینک من در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را...
-
i stay for ever...
جمعه 9 آذر 1386 01:11
روی گلای نرگس با یک مداد قرمز هزار دفعه نوشتم زندگی بی تو هرگز سلام دوستان خوبم
-
مرد و پسرThe man and the child
جمعه 11 آبان 1386 01:13
L’homme et l’enfant Un homme tomba dans un trou et se fit très mal . روزی مردی داخل چاهی افتاد و بسیار دردش آمد Un Spiritualiste le vit et dit : Vous avez dû commettre quelque péché . روحانی او را دید و گفت:حتما گناهی انجام داده ای Un Scientifique calcula la profondeur du trou . یک دانشمند عمق چاه را اندازه گرفت Un...
-
عشق
دوشنبه 30 مهر 1386 14:51
کودکی گفتند : عشق چیست؟ گفت : بازی به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : رفیق بازی به جوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت به پیرمردی گفتند : عشق چیست؟ گفت :عمر به عاشقی گفتند : عشق چیست؟ چیزی نگفت.آهی کشید و سخت گریست موفق باشید
-
اولین اعتراف...
دوشنبه 30 مهر 1386 14:42
اولین اعتراف عاشقانه اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است تب می کنم عرق می کنم می لرزم جان می دهم هزار بار می میرم وزنده می شوم دوباره پیش چشمهای تو تا بگو یم دوستت دارم اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است اما اخرین باراز همیشه سخت است و امروز می خواهم برای اخرین بار بگویم دوستت دارم و بعد...
-
یک دعای زیبا...
چهارشنبه 10 مرداد 1386 00:59
A BEATIFUL PRAYER یک دعای زیبا ازخداخواستم عادهای زشت را ترکم بدهت./ خدا فرمود:خودت بایدآنهارا رهاکنی ******************** از او خواستم روحم را رشد دهد فرمود:نه توخودت بایدآنها رشد کنی من فقط شاخ وبرگ اضافی اترا هرس می کنم تا بارورشوی ******************** از او خواستم لا اقل به من صبر عطا کند فرمود:صبر حاصل سختی و رنج...
-
رایت الحب سکارا
جمعه 11 خرداد 1386 00:40
(رایت الحب سکارا )در زبان های دیگر؛ فارسی= عشق را مست دیدم انگلیسی = i saw the love Drunken فرانسوی= j'ai vu l'amour ivre اسپانیایی = vi el amor borracho ایتالیایی = ho visto l'amore drunken پرتغالی = eu vi o amor drunken هلندی = ik zag de Dronken liefde المانی = ich sah die betrunkene Liebe خیلی ها از دوستان و بازدید...
-
ماتت بمحراب...
پنجشنبه 10 خرداد 1386 15:49
ماتت بمحراب عینیک ابتهالاتی و أستسلمت لریاح الیأس رایاتی دعاهای من در محراب چشمانت مردند و پرچم های من تسلیم بادهای نا امیدی شدند جفّت علی بابک الموصود أزمنتی لیلی و ما أثمرت شئ ًندآتی پشت در بسته ات لحظه هایم خشک شدلیلی و فریادهایم هیچ ثمری نداد عامانی مارف ّلی لحنٌ علی وترٍ و لااستفاقت علی نور سماواتی دو سال است که...
-
تَسألُنی حَبیبتی
پنجشنبه 10 خرداد 1386 15:23
تَسألُنی حَبیبتی : ما الفَرقُ ما بَینی وَ ما بَین ألسَمَا ؟ الفرقُ ما بَینَکُما إنَّکِ إن ضَحَکتِ یا حبیبتی أنسی السَمَا......
-
نمیدونم اسمشو چی بزارم...
پنجشنبه 10 خرداد 1386 15:20
مردم می گویند که آسمان آبی است اما من می گویم که آسمان سیاه است زیرا آسمان را در چشمان تو میبینم People say that the sky is blue But I say that the sky is black Because I see the sky in your eyes یه روز از من خواهی پرسید که " کدام را بیشتر دوست داری ؟ من یا زندگی ات را " و جواب خواهم داد : زندگی ام و تو مرا ترک خواهی...
-
النهایه
پنجشنبه 3 خرداد 1386 17:17
به خدا گفتم خدایا چرا اینقدر مرا ناز آفریدی : خدا گفت کجاشو دیدی،اون کسی که به وبلاگت نظر میده از تو ناز تره نظر یادتون نره do not forget your idea لا تنس النظر n'oubliez pas votre avis Id online: ahmad_opm @yahoo.com من الله التوفیق النهایه